جدول جو
جدول جو

معنی دامن فراخ - جستجوی لغت در جدول جو

دامن فراخ
(مَ فَ)
که دامنی وسیع و گشاده دارد. مقابل تنگ دامن، مجازاً با فیض.
- ، دامن فراخ (با اضافه) ، دامن گشاده و وسیع. مقابل دامن تنگ و چسبان.
- دامن فراخ بودن، با فیض بودن:
دامن گلچین فراخ است ای اسیران قفس
گر گلی خواهند او را از شما تقصیر نیست.
سلیم.
- دامن فراخ داشتن، فیض عام داشتن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ دَ / دِ)
که دامن افشاند. که دامن فشاند. رجوع به دامن فشاندن و دامن افشاندن شود، مجازاً فروتن. متواضع:
کف پرآبله ای بیش نیست ابر بهار
نظر به همت دامن فشان درویشی.
صائب.
، که ترک گوید. که اعتنا نکند. که دوری کند که اعراض کند.
- دامن فشان گردیدن بر، تواضع نمودن. تمکین کردن. فروتنی و خضوع نمودن:
اگر نام پیدا کند یا نشان
بر آن گفته گردند دامن فشان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مِ فَ)
بام گشاده رواق. (مجموعۀ مترادفات). کنایه از فلک نهم است که عرش باشد. و رجوع به بام شود
لغت نامه دهخدا